- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
آسمان! خون گریه کن، دل بیقرار زینب است کاروان آمد، ولی در خاک یارِ زینب است گفت با قـبرِ بـرادر، قـافـله سالارِ صبر مدفنِ خـون خدا، جانا مزار زینب است عمرِ من کم شد، قدم خم شد، همه مویم سپید لیک اینها خود نشان اقتدار زینب است هر چه در کف بود، تقدیمِ خدا کردم حسین! شاهدم قلبِ صبور و داغدارِ زینب است سخت تر از داغ تو رنج اسارت بوده است از چهل منزل گذشتن شاهکار زینب است هر که بود آوردهام، غیر از سه ساله دخترت از تو شرمنده نگاهِ شرمسار زینب است من نمیگویم چه شد در کوفه و شام بلا خود ببین زهرا چگونه سوگوار زینب است این بدنهای کبود و چهرههای زخم زخم از اسارت، خود گواهِ آشکار زینب است چـشمهای هرزه و هیزِ اَراذل کُـشتِـمان رازدارِ این مصیبت شامِ تار زینب است صبر هم از صبرِ ما، والله کم آورده بود حرفها؛ در گـریۀ بیاخـتیار زینب است نَه خرابه، نَه به زندان، تاقتم از کف نرفت تهمتِ بَد، قاتلِ صبر و قرار زینب است وای از لفظِ کـنیزی، وای از بیگـانگان دخترت مدیون آغوشِ وقار زینب است آنچنان بر خصم شوریدم که در بزم شراب سید سجـاد مـات از ابتکـار زینب است خواسـتند آهی کِـشَم، اما خـدا امداد کرد تا ابد پیروزی از ایل و تبار زینب است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
نگاهش لب به لب لبریز غـم بود شکسته بال و پر از هر قـدم بود حـسـین بـعـد خـنـجـر بـود زینب کسی در صبـر مـثـلش را ندیـده نـدیـده قـامـتـی چـون او خـمـیـده ولیکـن دم نـزد او اسـتـوار است مـیـان هـر نــفــس صــد آه دارد بـه پـایـش خــسـتـگــی راه دارد چـرا کـه مُــرده امــا پَــر نــداده بـه شـوق یـار او پــرواز کــرده همینکه زنـده است اعجـاز کرده ز داغ اینکه چشمت خواب رفته سرم را روی خـاکـت میگـذارم بـرایـت زخــمهـا را مـیشـمـارم مدام از هجـر گریانم حسین جان سـنـان دست مـرا زنـجـیـر کرده بـه این امّـیـد کـه تـحـقـیـر کـرده نپرس از دخـترت شرمنده هستم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
ای در مـدار عـشـق نـیـمِ دیگـر من برخـیـز مهـمـانت رسـیـده دلـبر من در زیرِ خاکی خاکِ عالم بر سرِ من هرگـز نمیشد این جـدایی بـاورِ من باور نمیکـردم که داغـت را ببـیـنم روزی بیـاید بـر سرِ قـبـرت نـشـینم حالا رسیدم خواهرت خود را رسانده تقـدیر من را بر سرِ قـبـرت نشـانده جـسمِ مرا شـوقِ تو تا اینجا کـشانده ورنـه دگر جـانی بـرایِ من نمـانـده جـانـان من جـانی بده که نیـمهجـانم امروز من در کسوت یک روضه خوانم بعد از وداع آخـرت با کام عـطشان وقتی که رفتی ماندم و اندوه طفلان شد دیـدهام سـیل و دلم مانند طـوفان دنبال تو روحـم روانه شد به مـیدان تا اینکه رعد و برق ماتم زد به خیمه اسب بـدونِ صـاحـبت آمد به خـیـمه با سـر دویـدم سـویِ تـو پـایِ پـیـاده دیدم تنت در بین خاک و خون فتاده از دور دیـدم یـکنـفـر که ایـسـتـاده چکمه به سینه دشنه بر حلقت نهاده هر ثانیه بر خواهرت صد سال میرفت او ضربه میزد مادرت از حال میرفت بعد از تو فـکـر عـابـد بـیـمـار بودم فـکـر وداع و دفـنِ تو ای یـار بودم در حالـتی درمـانـده و دشـوار بودم تا چـشـم وا کـردم سـرِ بـازار بـودم تا آمدم بر خود دو دسـتم بـسته دیدم پیشانیات را روی نی بشکسته دیدم دشـمن مرا با جبر و ظلم تام میبرد گَه با شتـاب و گَه مـرا آرام میبـرد من را به جُـرم حـامیّ اسلام میبرد من را برای بزمِ شهـر شـام میبرد در پشت دروازه مرا با لـرزه بردند من را میان چـشمهای هـرزه بُـردند در پیش روی چشم خـیس کودکانت بـزم عـجـیـبی دیـدم از نامحـرمانت از کـینه ها کرده جسارت بر لبـانـت با چوب دستی ضربه میزد بر دهانت بر رقص و پا کوبی کنارت امر میکرد بالا سرت با خنده شرب خمر میکرد ساکت نماندم حرف حق ابراز کردم صوتِ علی را من طنین انداز کردم با خطبههایم مشت شان را باز کردم مثـل هـمه پیـغـمـبران اعجـاز کردم گر چه مـیان ریـسـمانها بود دسـتم بتهای شامی را خـلیل آسا شکـستم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
اگر به بـاغ رسـالـت دگر سـبـک بارم ولی ز خـون جگر مـیوهها به بر دارم اگر که مانده دوباره مطاعی از داغت به جان خـسـتۀ خـود باز هم خـریـدارم سـیـاه بـر تـنـم از تـازیــانـه پـوشـیــدم به بـنـد بـنـد وجـودم چـنـیـن عــزادارم اگر دوبـاره بـخـواهی اسـیـر میگـردم هـنوز نـیـمـۀ جـانی از این سـفـر دارم ولی فـراق تو را آنـچـنان بـگـریم زار که راه و رسم سفر را ز دهر بر دارم در آفـتـاب نـگـاهـم کـسـوف را بنـگـر کـه یـادگـاری شــام اسـت دیــدۀ تــارم بـرای آنکه بـگـویـنـد خـارجـی هـسـتم به کـوچههای یهـودی کـشیده شد کارم
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( جامانده های از اربعین حسینی )
آدم از اوّل به نامت بوده راغب یا حسین روضهات دارد میان عرش طالب یا حسین میبرد معراج، ما را قاب قوسین ضریح میشود پائین پایت سجده واجب یاحسین عشق تو شغل شریف انبیای عالم است در سرایت نوکری دارد مراتب یا حسین خمس اسم پنج تن خون دل است و میخورم توشه برمیدارم از این قوت غالب یاحسین هم تو از من بردهای دل که فقط دور توأم هم من از تو بردهام جیره مواجب یا حسین بوده زینب هر دو تامان را دعاگو در نماز بوده زهرا هر دو تامان را مراقب یا حسین اشک روضه زیر تابوت دو چشمم را گرفت وقت تلـقـیـنم شود ذکر مـناسب یاحسین اربعین جاماندهام هم از نجف هم کربلا زائرت را یاد کن بین مـواکب یا حسین پـرچـم انا فـتـحـنـا را زدی بـر آسـمـان گرچه رفتی روی نیزه؛ دیر راهب یا حسین گفت زینب من کجا و کوچه و بازار شام قدکمان شد بعد تو اُمُّ المصائب یا حسین سنگ خوردی روی نیزه، خون به پیشانی نشست روبروی قبله چرخیدی نماز من شکست
: امتیاز
|
حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
منت خدای را که بصیر است و هم علیم منت خدای را که خبیر است و هم حکیم از روز اولــم بـه نـجـف آشـنــا نـمـود گـفـتـا قـدم گـذار در این راه مـسـتـقـیم گفتم چقـدر فاصله تا عرش مانده است گفت از نجف پیاده حدوداً سه روز و نیم غـفـران من نـصیب کسانی که زائرند هسـتـند در شفـاعت خاصان من سهـیم خـسـران عـالـم اسـت یـقـیـناً مـقـدرش هر کس نـرفت کـربـبـلا و نـشـد مقـیـم قـیـد بـهـشـت را زد و آمـد بـه کـربـلا تا اشک ریز عشق بخـوانندش از قدیم تا بر حسین نوحه نخواند و نریخت اشک عـیسی نشد پیـمـبر و موسی نشد کـلیم
: امتیاز
|
حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
آمـده وقـت انــقــلاب حــسـیـن! عجـلـوا عجـلـوا به بـاب حسین سایۀ لـطف این و آن هیچ است مـیروم زیـر آفــتـاب حـسـیـن! بــدیام را نــدیــده بـخـشــیـدنـد خوش حسابیم با حساب حسین! رعـیـتم، ریزهخـوار و مسکـیـنم انـس دارم به نـان و آب حـسین دست رد هم که میزند خیر است رحمت مطلق است عذاب حسین! روبــروی ضـریـح قـبـل سـلام میرسد زودتـر جـواب حـسین! برگ دعـوت بـرای من هـم داد ای بـه قـربـان انتـخـاب حـسین اُف بـه آبـادی بــدون حــسـیـن! خوش بحـال ده خـراب حـسین! این چهل روزه اشک ریخته است بیـشـتـر از همه ربـاب حـسـین تکـیـه بـر نـیـزه داد در گـودال تـا حـرم رفـت الـتـهـاب حـسین نـا جـوانـمـردهـا حــرم نـرویـد تک و تنهاست خواهـرم! نروید
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
با پـای سر به سـیـر سـماوات میرویم احـرام بـسـتهایم و به مـیـقـات میرویم میـقـات ما حـسـین، مـلاقـات ما حـسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
یکی آورده با خود گریههای گاه گاهش را یکی در کوله بار کهنهاش بار گناهش را یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را یکی در هر قدم هُرم نفسها را بغل کرده یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را یکی نذر شما کردهست چندین گوسفندش را یکی وقف شما کرده ست تنها سرپناهش را بسـوزان چهـرهام را آفـتاب داغ! اربـابم خبر دارم که میبخشد غلام روسیاهش را ببین موکب به موکب میشود تسخیر او قلبم چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را به هم میریزد آری نظم نفـرت آور دنیا امیر عـشق تا آمـاده میسازد سپاهش را قدمها محکماند و عزمها راسخ، چه غوغایی نمیبندد شهادت تا قـیامت شاهراهش را و در دیدار آخر مادرم با گریه میخندید و من آوردهام تا کربلا با خود نگاهش را
: امتیاز
|
حماسۀ پیاده روی اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
دل شوریدهام حال و هوای اربعین دارد عجب شوری برای کربلای اربعین دارد ذبیحش را خلیل الله قربانی کند از شوق که میداند عجب قُربی منای اربعین دارد یکی چشم انتظار زائران موکب به پا کرده یکی در خانهاش مهمانسرای اربعین دارد یکی شوید غبار از چهرۀ زائر به اشک خود چه شورانگیز غوغایی فضای اربعین دارد جوان و پیر نشناسد که هر کس عشق را فهمد دلی شوریده، قلبی مبـتلای اربعین دارد گرفته روی دست خویش تصویر شهیدش را به قدر کل مردم خون بهای اربعین دارد نجف تا کربلا یعنی شهادت در ره مولا چه درسـی ابتـدا و انتهـای اربعین دارد چه جبرانی فراق یار دارد غیر جان دادن؟ چنان جابر که جانی مبتلای اربعین دارد سلام ما به زینب قـافـله سـالار غـمدیـده که از خون جگر اشک عزای اربعین دارد "گلی گم کردهام میجویم او را" بازهم زینب نـوایـی آشـنـا در نـیـنـوای اربعـین دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
چشمِ ما عمریست ای آقا بر این در ماندهاست مثل رؤیا فکرِ دیدار تو در سر ماندهاست نیست جز یاریِ تو، منظورِ ما از دیدنت آرزوی یاریات بر قلب نوکر ماندهاست با تحـیّـُر گـاهگـاهی چـهـرهها را بـنگـرم چشمها خیره به هر روی منوّر ماندهاست در پیِ رخسار تو، سرها پریشان خاطرند از جدائیهای تو، دلها مکـدّر ماندهاست کاش روزی شیـعـۀ دلخـواهتـان باشیم ما رتـبۀ ایـمانمان از درکِ تو درمانـدهاست کسبِ ما در نزد تو چون پینه دوزی هم نشد وعـدۀ دیـدار مـا تا کِی مـقـدر مـاندهاست این چه سودائی است با خود کردهام در عاشقی از تو گویم لیک، فکرم جای دیگر ماندهاست عـدهای رفـتـند تا مـقـتـل ز هیئتهای تو چشم ما مبهوت بر محراب و منبر ماندهاست هان! شهیدان، راهِ صد ساله به یکشب رفتهاند دل هنور از راهِ خوبان صد برابر ماندهاست کـربـلا راهِ مـرا نـزدیک کـرده بـا شـمـا از میانبُر آمدم، یک دَم به لشگر ماندهاست وعــدۀ مـا شـد سـتــونِ آخــرِ راهِ نـجـف اربعین تا کـربلا یک دیـدۀ تر مانده است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
جـنّـت روی زمـین گـسـترۀ کـربلاست در حرمت اربعین شور قیامت به پاست راه نجف کربـلا مشعـر عـشاق توست در عرفات حرم فیض هزاران مناست ای پــدر بــنـدگـان ابـن سـبـیـل تــوأیـم ماندن در این مسیـر سیر الیالله ماست تا حـرمـت هـر قـدم با شـهـدا هـمقـسـم در دلـمان دم به دم نغمۀ "یالیـتـنا"است در سـفــر کـربـلا، در گــذر هــر بــلا پاسـخ ما بـر بـلا آیـۀ "قـالـو بـلی"است در دو جهان پرچمت دست علمدار توست زائر تو تا بهـشت در کنف این لواست در سفر اربعـین روزی ما بیحد است سـفـرۀ ماه صـفـر از کـرم مجـتـبـاست ما که حـرم آمـدیم قـاصدی از مشهـدیم هرچه که موکب زدیم از برکات رضاست گرد و غـبار حرم روشنی چشم ماست در نظر بیـدلان « آیـنه در کـربلاست» هرچه ملک گریه کرد هیچ کفایت نشد این عـمل مستحب واجب عـینی ماست زندۀ جاوید کیست؟ آنکه به عشق تو زیست فانی تو هرکه نیست هستی او بر فناست ای پـسـر فــاطـمـه حـرّ حـریــم تـوأیـم در حرمت حال ما "معتذرا نادما"است زر به نظـر میرسد، ذرّۀ دور ضریح در نظـر زائران خاک حرم کـیـمیاست مرقد شـش گـوشهات، قبلۀ هفت آسمان هشت بهشت خدا، گوشهای از کربلاست حرمت زوّار تو فراتـر از کـعـبه است زائر تو فوق عرش در حرم کبریاست فوج ملک زائرت عـرش خدا حـائرت سجده به خاک حـرم آرزوی انبـیـاست زنده به بویت مـسیح کشتۀ رویت ذبیح نوح در این ناحـیه نوحه گر نـیـنواست قبر عـلی اکـبرت روضۀ پیغـمبر است قـطـعـۀ پـائـین پـا جـنّت بـیانـتـهـاست یــاد دم آخــرت یــاد غــم خــواهــرت یکسره بالا سـرت نالۀ زهـرا به پاست باز در این ناحـیه روضۀ مقـتل بخوان نوحه کن ای دل ببین یوسف زهرا کجاست با دم «شیب الخضیب» با دم «خدالتریب» ندبه کن و خون ببار روضۀ خون خداست مرثیه از سر بخوان سر که جدا از تن است نوحه بخوان بند بند جملۀ اعضا جداست باز نبی کـشته شد دست عـلی بسته شد فاطمهای داغدار در وسط شعلههاست دور نگـین عـفـاف حلـقۀ نامحرم است محـرم تو بیپـناه دشـمن تو بیحـیاست حرمت عترت شکست صورتشان باز سوخت کوچه و بازار شام شاهد این ماجراست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( اربعین حسینی )
مطمئن بودم که میخواهی مرا سالارِ عشق خواب بودم که شدم با یک نگه هشیارِ عشق دعوتم کردی به جایی که نبـودم لایـقـش ماندهام در حیرتِ مطلق، چه شد دلدارِ عشق دعوتم کردی سیاهی لشگرت باشم حسین العجب ثم العجب ثم العجب از کارِ عشق آبـرو داریِ تـو کـشـتـه مـرا خــونِ خـدا مثلِ حرّم که نبودم تو خـریدی یارِ عشق از نـجـف پایِ پـیـاده میروم کـرب و بلا جلوهها کردی برایم بین این بازارِ عشق تکیه بر دست تو دادم پشت من خالی نکن تا ابـد سر بر نـدارم باز از دیوارٍ عـشق مطمئنم مهدیت این دور و بر همراهِ ماست کی زیارت میکنم آقای من رخسارِ عشق عـزّت تو مـسـتـدام ودولـتـت پـایـنـده باد مطمئن بودم که میخواهی مرا سالارِ عشق
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
آهم، که شعـله بر جگـرِ غـم کشیدهام اشکم، که قطره قطره به پایَت چکیدهام آئینهام، که زخم ترَک خوردهام زِ سنگ سـروَم، که سایبـان شده قـدِ خـمیـدهام ای تلِّ خـاکِ غـرقِ به خـونِ بـرادرم بـاور نـمیکـنـم به کـنـارت رسـیـدهام نقـشِ هـزار ضربتِ دشـمن گـرفـتهام طعـمِ هـزار سنگِ سـتم را چـشـیدهام یادم نمیرود که در آن روز در پِیات صد بـار این مسـیرِ سـیـه را دویـدهام یـادم نـمیرود که در آن شـام از تنت صد تیغ و تیر و نیزه و خنجر کشیدهام اکـنون رسـیدهام که ببـوسم دوبارهات آه ای گـلـو بـریـده کـجـایی؟ بُـریـدهام
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
اربعین است و ببین که پر شکسته آمدم ساقی اشـکـم ولی سـاغـر شکـسته آمـدم ای برادر جان خجالت میکشم از محضرت اربعین است و پُرم از غصّه و اندوه و آه مستحـقـم ای عزیزِ فاطـمه بر یک نگاه کی فراموشم شود گل زخم های پیکرت اربعـین است و بسویت با صلابت آمدم مثـلِ بـابـایم عـلـی من باشـجـاعـت آمدم این اسیری حال و روزم را عوض کرده حسین اربعین است و ز داغت سخت میبارم ببین اربعـین است و هوای دیدنت دارم ببـین خیز و از جا و مراعاتم کن ای شیب الخضیب اربعین است و پُرم از بیکسیها یا حسین آمـدم با دیـدگـانی مـثـلِ دریـا یا حـسـین کاش میشد در کنارِ مرقـدت خاکم کنند
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( جامانده های از اربعین حسینی )
میرسد از کربلا هل مِن معینت یا حسین دیدهها خون گرید از آهِ حزینت یا حسین ناممان خط خورده از فهرستِ زائرهای تو ما همه جا ماندهایم از اربعینت یا حسین در دلِ شیدای خود شورِ حرم داریم و بس دستِ ما کوته شد از عرش برینت یا حسین داغ عاشورا همیشه در دل ما تازه ماند آسمان رنگین شد از خونِ جبینت یا حسین ما که از باغِ ضریحت سیبِ روضه خوردهایم تا قیامت دستمان شد خوشه چینت یا حسین سهمِ من سوزِ نهان گشته فقط این اربعین از همین جا میشوم چله نشینت یا حسین از همان آغـاز در قـابِ نگـاهـم بودهای شیرِ مادر کرده با جانم عجینت یا حسین در خـیالم بس که ره پیـمـودهام تا کربلا گم شدم هم در یسار و در یمینت یا حسین وسعتِ دلـتنگیام را خوب میداند حرم کی نهم سر بر ضریحِ نازنینت یا حسین؟ خـط پـایـانِ همه دلـتـنگیام کـرببـلاست پای دل را میکشد مِهرِ یقـینت یا حسین اربـعـینِ قبل، رفـتم کـربلا یـادش بخـیر در حرم با روضههای دلنشینت یا حسین جز نگاهِ غـم ندیـدم چیز دیگر این سفـر خیمههای سوخته در سرزمینت یا حسین آه از جــا مــانــدنِ آغـــاز راهِ قــافــلــه اشکِ شوقِ لحظههای واپسینت یا حسین دستِ ما خالی و ظرفِ دل پُر از کوهِ نیاز ای که میبخشی ز نورِ راستینت یا حسین اشکها بر گونههایم مانده چون باران رها دستِ ما در حلقۀ حبل المتینت یا حسین پیکرت صد پاره گردید و کفن شد بوریا بشکند دستِ عدو، کرد اینچنینت یا حسین روز و شب سر مینهم بر شانۀ سبزِ ضریح چون که داری لطفِ حق در آستینت یا حسین تا ابد عالم ز داغت، قتلگاهِ روضه هاست زین سبب روشن بماند شمعِ دینت یا حسین پرسـشـی داریم از سـالارِ دشـتِ کـربلا گو چرا جا ماندهایم از اربعینت یا حسین
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
بارِ دگـر به کـرب و بلا پـا گذاشـتم داغـی دگر بر این دلِ دریـا گذاشتم روزی که بُردنم به زور از بَرَت حسین خود را کـنارِ پـیکـرِ تو جـا گـذاشتم تنهـاییام، بـرادر خـوبم، شـروع شد بوسه به روی حـنجرِ تو، تا گذاشتم میشستمت به اشک و به این بود خوش، دلم بوسـه به جای بـوسۀ زهـرا گذاشتم رفتم به زیر سایۀ رأس تو سوی شام جسمِ تو را به دامنِ صحـرا گذاشتم خاکـسـتـرم کـنارِ رقـیّه به بـاد رفت روی تنش که سنگ لحـد را گذاشتم
: امتیاز
|
زیارت جابربن عبدالله انصاری در اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
اربـعـین است و فـراقِ لالـههـا سـیـنـۀ مـا و هـزاران نـالـههـا آمـده جـابـر بـه دشـتِ کــربـلا شـوقِ دیـدارِ حـسـینِ سـر جـدا غـسل بنـموده چو با آبِ فرات آمـده گـیـرد ز شه مُهـرِ بـرات دست بر سیـنـه نهـاد و با ادب مـحـضرِ آن سـیّـدِ عـالی نَـسب با خشوع و احـترام و با وقـار این چنین گفتا ز چشمِ اشکـبار الـسّـلام ای نـورِ داور الـسّـلام زیـنـتِ دوشِ پـیـمـبـر الـسّـلام السّلام ای جـانِ حـیـدر السّـلام زادۀ زهــرای اطـهـر الـســّلام الـسّـلام ای وارثِ خــونِ خــدا ای حسین ای یوسفِ گلگون قَبا الـسّـلام ای کـشـتـۀ تــیـغِ جـفـا السّـلام ای شـاهِ مـذبـوحُ الـقـفـا من به قـربـانِ تـو و ایـثـارِ تـو بـین که جـابـر آمـده دیـدارِ تـو خـیز از جا ای امـامِ تشـنه لب گر چه جانت از عطش در تاب و تب جان فـدایت بین که جـابر آمده بین هـمان دلخـسـته زائـر آمده بعـد رو کرد سـمتِ سقـای ولا بـا کـمــالِ احــتـرام و بـا حـیـا الـسّـلام ای ســاقـیِ دشـتِ بـلا الـسّــلام ای حـامـیِ دیـنِ خــدا ساقیِ لب تـشـنه کـامان السّلام کـشـتۀ شمـشـیرِ عدوان السّلام خیزو از جا بین که مهمان آمده بـین پـیاده جـان به جانـان آمده بعد فرمود السٌلام ای روح و جان الـسـّلام ای اکـبـرِ رعـنا جوان الـسّــلام ای زادۀ خـیــرُالانــام الــسّـلام ای هـالـۀ بــدرِ تـمــام ای علی، جانم به قربانِ تو باد جان فدای عهد و پیـمانِ تو باد السّلام ای قـاسـمِ صد پـاره تن الـسّــلام ای لالـۀ بــاغِ حــسـن الـسّـلام ای قـامتِ سَـروِ چـمن السّلام ای عِـطرِ برگِ نسـترن الـسّلام ای اصغـرِ بیشـیرِ من کشتۀ بیعذر و بیتقـصیرِ من السّلام ای طفـلِ بیشـیرِ رباب ای که کامت حسرتِ یک قطره آب السّلام ای مونـسِ جـانم حـبیب ای تو غمخوار دل شیب الخضیب السّلام ای بـهـتـرین یارِ حسین کــربــلا یـارِ وفــادارِ حـسـیـن السّلام ای عون و جعفر السّلام مـسـلـم و جـونِ ابـوذر السّـلام السّلام ای جـمـله یارانِ حسین بر شما ای جان نـثارانِ حسین الـسـّـلام ای لالـههـای نــیـنــوا ای فــدائــیــانِ دشـتِ کــربــلا
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
من رسـیـدم از سـفـر اما حـسین داغ دیـدم هـر گـذر امـا حـسـیـن خطبه خواندم حیدرى کردم فقط زوزههاى خیزران من را شکست گریههاى دختران من را شکست با خودم گـفـتم که بنت الحـیـدرم صبر من در این مصیبت سر نرفت چشم نامحرم به این خواهر نرفت از سـیـاهى رنگ بـالاتـر نـرفت خاطـرت آسوده که معجر نرفت پـرده پـنـهـان نــورِ پـیـدائـیـم مـا حـرفـشان دائـم به تو دشـنام بود سهـم من هم سنگ روى بام بود دلخور از میدان و گودال تو بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
اشکها فـصل تمـاشـاست امـانم بدهید شـوق آئـیـنه به چـشـم نـگـرانـم بدهـید جامی از اشک فراهم شد اگر ای مردم بـه تــسـلای دل هــمـسـفـرانـم بـدهـیـد
: امتیاز
|
زبانحال جامانده ها از زیارت اربعین سیدالشهدا علیهالسلام
سنگ هم آتش گرفت از حال ما جاماندهها گـریه باید کـرد بر اقـبـال ما جاماندهها درد را همدرد، جور دیگری حس میکند فـطرس امروز آمده دنبال ما جاماندهها ظهر روز اربعین و یک سلام از راه دور این دگر شد عادت هر سال ما جاماندهها باز هم قـربان گـریه، آن رفـیق کودکی داده یـاری بر زبـان لال ما جـامـاندهها جـور دیـگر داد از داغ رقـیـه میزنـند دم به دم، این چند روز، امثال ما جاماندهها
: امتیاز
|